سی؛ ببعی
قندیِ عزیزم!تولد تو هر سال برای من جورِ متفاوتی میگذره و امسال هم متاسفانه نمیتونم توی روز
تولدت کنارت باشم...ولی این باعث نمیشه که از رو برم، برای همین این پست رو توی تاریخ ۰۱/۰۶/۰۱ مینویسم تا تو توی روز تولدت بخونیش.اگر داری از توی پنل این رو میخونی لطفا همین الان بَک رو بزن جانم. lolمیگفتم... سی؛ ببعی قندیِ عزیزم.تو واسم دوستی هستی که دلم میخواد ازش مراقبت کنم، دستاشو بگیرم و هر وقت که نیاز داشت شونههامو بهش قرض بدم.اما در عوض تو انگشتات رو توی انگشتام گره زدی، شونههامو بغل کردی و کنارم موندی.تو واسم مثل عضوی از خانوادهای، که کل روز منتظرش موندم تا برگرده خونه و روزش رو برام تعریف کنه.تو واسم مثل پادکست موردعلاقمی، که هر چقدر گوشش میدم، ازش خسته نمیشم.تو واسم مثل دونه های انگوری، که خودش رو دوست دارم، ترشی قبلش رو دوست دارم و شیرینی کشمشش رو هم دوست دارم.تو واسم مثل بامبیای هستی که بکهیون با تمامِ احساسش صداش میکنه.تو واسم
ببعیِ فرفریِ سفیدِ قندی هستی که همیشه باعث میشه لبخند بزنم و به وجودش افتخار کنم.و من امیدوارم برات دوستی باشم که هیچ وقت از اینکه دوستته، پشیمون نشی.در آخر همهی آرزوهای بلند و بالایی که برات دارم رو توی یه جمله خلاصه میکنم:برقِ نگاهت روشن به سلامتِ جانت عزیز من!+ به روال هر سال چند تا چیز برات دارم. چیَن؟! Same old shitsولی بازم امیدوارم باعث شن لبخند بزنی. لطفا روی عکس پایین کلیک کن!+ و موسیقی، پایِ ثابت همهی دوست داشتنهایم.برای شنیدن آهنگ اول [ کلیک ] کن.برای شنیدن آهنگ دوم [ کلیک ] کن.برای شنیدن آهنگ سوم [ کلیک ] کن.+ آخرینش هم جلد دوم گریشا ورس هست که به محض تموم شدن ترجمهی اختصاصیش (!) میتونی اولین نفر بخونیش. [ بهم بگو ک 𝐒𝐡𝐢𝐧𝐢𝐠𝐚𝐦𝐢 𝐢𝐬 𝐭𝐢𝐫𝐞𝐝...
ادامه مطلبما را در سایت 𝐒𝐡𝐢𝐧𝐢𝐠𝐚𝐦𝐢 𝐢𝐬 𝐭𝐢𝐫𝐞𝐝 دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : my-tartarus بازدید : 76 تاريخ : شنبه 15 بهمن 1401 ساعت: 17:54